درباره وبلاگ به وبلاگ من خوش آمدیدنظریادتون نره مرسی آخرین مطالب پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
نويسندگان
باران چشمانم رامیبندم نقابت رابرداربگذارصورتت هوایی بخورد باغچه در باران ناگهان منظرهی فال و تماشا شد یک گل نیلوفر چتر آبی برداشت یک شقایق لرزید یک اقاقی واشد قطرههای باران روی برگ و گلبرگ باغچه شهر چراغانی گلها شد تکهای بودم از تاریکی با چراغ خاموش به خیابان رفتم کاغذین پیرهنی پوشیدم زیر باران رفتم تکیه دادم به هوا تا نیفتم به زمین شهر را باران شست نظرات شما عزیزان: دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, :: 16:2 :: نويسنده : باران
|